تند خوانی

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Ling Deraz
تاریخ : پنج شنبه 13 مهر 1391
نظرات

به سالن بهزیستی هلر خوش اومدید. قدم رنجه فرمودید. با گزارشی مستقیم از این همایش تندخوانی در خدمت شما هستیم. همانطور که ملاحظه می فرمایید خیل عظیم تندخوان دوستان بزرگوار تشریفشان را آورده اند. خانوما این ور، آقایون اون ور. به به اباصابر هم که هستند. مسلم هم که هست. یکی هم هست که نمی شناسم. اما از زمزمه ی حضار چنین بر میاد که او یکی از معروف ترین سیدهای هلره. جایتان خالی یکی از افراد خیرخواه که مسئول اطلاع رسانی و گردآوری این طرفداران پر و پا قرص تند خوانی بود، قبل از شروع مراسم اسکار گونه ی در حال اجرا، یواشکی بهم گفت: "می ترسیدم کسی نیاد ضایع بشیم، به ملت می گفتم پذیرایی خوشمزه ای فراهم شده. همه به قصد همان پذیرایی آمده اند. ملت به امید خوراک مفت نه تنها شام، بلکه نهار هم نخورده اند. شکمشان را صابون لوکس زده اند که بیان دلی از عزاداری در بیارن. الان می ترسم بو ببرند. خدا شاهده حتی آب هم نداریم بهشون بدیم. صد نفرند. شورش نکنند آخر کار. زنگ بزن چند تا مأمور بیان که اوضاع لینگارن" به عنوان یه گزارشگر گفتم کاری از من ساخته نیست. توکل به خدا بکن. اگه که خیله اوضاع پچ پچ شد فلانی را می شناسم میره حلکه ای تیله ای میاره. غمی نیست. تماشاگران جمعند و همه چیز مهیاست برای برپایی یک کلاس تند خوانی فوق العاده. به به می بینم که سید به عنوان یک مجری توانا در عرصه ی روابط بین الملل، وارد صحنه شد و در همان آغاز با عدم تشویق پرشور حضار مواجه شد. اوف. چه تیپی. ایول. همانطور که خودتان ملاحظه می فرمایید، مجری گمنام و معروف جلسه اصلا هول نکرده و خونسردی از چهره ی مبارک فوران نموده است. ایشون چه لبخند ملیحی به چهره دارند. ماشاالله. یکی از تکنیک های رفع استرس لبخند زدنه. ولی گویا زیاد کارگر نیفتاده. خودتان گوش جان بسپارید چی می گه.

" السلام علیکم. امشب در این مکان مقدس گرد هم جمع آوری شده ایم تا در خدمت مقدس سربازی یکی از کمیاب ترین تندخوانان جهان قرار ملاقات بگیریم. ایشان قبول زحمت شوکردن و آمده اند تا ما را از اقیانوس همیشه نیلگون فارس، مستفیظ شده است. مجلس را منور کرده. ایشان فلان فلانکی است. از بومیان تحصیل کرده ی ما. ایشان دارای مدرک لیسانس حقوق از دانشگاه تهران، لیسانس مدیریت دانشگاه هرمزگان، فوق لیسانس و ... ایشستن" بله. فصاحت کلام را نگاه. خیلی شیوا گفت. فقط یه کمی خیال کرده بود تو سازمان ملل حضور داره، نه بهزیستی هلر. خانوما که ناخواسته یک لحظه ی کوتاه نگاهم افتاد طرفشان، از خنده روده بر شده بودند، شما را نمی دانم. اجرای موفق مقدمه ی همایش را به شما بینندگان ارجمند تبریک میگم. انشاالله صد رسم به این مراسم. تا بخش اصلی مراسم شروع بشه یه سری به جمعیت مشتاق بزنیم. بله. ملاحظه بفرمایید که چقدر چولنگ چرپتک زیاده. گویا رو دعوت نامه ها قید شده که آوردن کودک الزامی است. ای هیچ. نگاه تیپ چوکن بکنی. همون که تا دوش وا نعلینج لاکی و شلوار کردی و کپره تو شهر می گشت، ببین چه تیپی زده. وای. اولش نشناختمش. چه چرب ایکردی نامرد. آدم میره خواستگاری هم اینجوری تیپ نمی زنه. یارو قرنی یه بار لباس می خرید، چه شده که برای این مراسم خودشو کرده شاه داماد باید از خودش پرسید. آخرش انتظارات به پایان رسیده و مردکا رفته جلو برای ایراد نطق. من بیش از این شما را با مروارید کلام خود خسته نمی کنم. خودتان ببینید و لذت ببرید.

*** یک ساعت بعد ***

ملاحظه فرمودید که چه شد. من فقط برای اون دسته از بینندگانی که تازه به جمع ما اضافه شده اند بگم که همایش تند خوانی داشتیم. پیش پاتون تموم شد. استاد اهل قشم بود. خیلی باسواد و ماهر. نکته ی جالب بخش این بود که او با وجود داشتن هشت تا مدرک معتبر، فارسی حرف نزد. محلی صحبت کرد. آن هم در زمانه ای که ملت برای کلاس و افه، گوز مثقال سواد ندارن ولی فارسی ( و تازگی ها انگلیسی ) می پرانند. همین محلی حرف زدن باعث بروز چند سری ناهماهنگی شد. ناهماهنگی که چه عرض کنم. هنگاهنگی شده بود. از یه طرف استاد خملی رفتی واگری، از طرف دگه اباصابر ازی سؤال نپرسیدن به فارسی. از نو استاد به خملی جواب ندادن. یک ساعت از جلسه رفته بود که دیدیم یه خانم سرحدی اظهار فرمود: میشه فارسی صحبت کنید. آلا که بحث خلاص وو. سرحدی سهار. استاد: "من از اول فارسی حرف نزدم. الان دیگه مشکله تمرکز کنم برا فارسی حرف زدن." همین میخاد نحوه ی تمرکز به ملت یاد بده. به هر حال یه مدت فارسی رفت واگری. دوباره یادش رفت، از نو خملی. دوباره افتاد رو فاز محلی. باز همان سرحدی بهش گوشزد کرد که فارسی حرف بزنه ولی اجلاس تمام شده بود. حضور پر رنگ چرپتک های چوکلک احساس می شد. بچه ی لاشی معلوم بود هیچی نفهمیده ولی سوال طرح می کرد واسه ما. استاد می خواست با ارائه ی توضیحاتی اغفال کننده در مورد اهمیت تند خوانی در دنیای امروز، مخ حضار را برای ثبت نام در کلاس های خودشان بزند. یک سری برگه پخش کرد که باید رویشان جواب هایی می نوشتیم. نصف حضار خودکار نداشتند. من گزارشگر شکارچی سوژه هم همینطور. ملت را واداشته بود به محاسبه و عدد و جاگذاری و ضرب و معلوم نبود یارو دنگ چهم خو می کرد یا دنگلک چهم خو. می گه اروپاییان این جوری می خونند. با لپ تاپش داشت عباراتی را با سرعت نور عبور می داد. و می گفت می توان قبل از ناپدید شدن عبارت و سر رسیدن عبارت بعد، آن را خواند و حفظ شد. ولی با تمرین. من که به زور تعداد عبارت های عبوری را می شمردم. یارو می گه باید عبارت را بخوانید. بکن به خو بابا. یک تمرین عملی بسیار بسیار مرتبط با موضوع بحث هم راه انداخت. همه بایستید سرپا. نفس هایتان را حبس کنید. نفس نکشید. وقتی دیگه کم آوردید بشینید. معلوم نبود کلاس نجات غریق و غواصی راه انداخته بود یا کلاس تند خوانی. ملت هم عقلشان را دادند دو دستی تحویل جناب استاد. ملت تو این مسابقه ی تسلیحاتی- تنفسی شرکت کردند. این بازی هیچ فایده ای که نداشت ولی لااقل دروغگوهای متقلب را مشخص کرد. خیلی ها سر یک دقیقه نشستند. حتی آن عده از پسرها که برای ترفیع وجهه هر کاری می کنند.دیدیم یکی از خانم ها کار را جدی گرفته و رفته توی حس رقابت المپیک تنفس. همه نشستند، او ایستاده بود مثل مرد. نگاه تحسین آمیز حضار شده بود معطوف این قهرمان بلامنازع تنفس. یک دقیقه و نیم. دو دقیقه. قهرمانیش مسجل شده بود. همه نشسته بودند. نمی دانم با کی داشت رقابت می کرد. با خودش؟ از دو دقیقه هم گذشت. خواستم بگم بابا بلدی. کارت درست. بشین. اول شدی. البته اول می شدی، آخر می شدی، فرق نمی کرد. گفتیم همه نگاهش کنیم راضی بشه بشینه. نخیر. دو دقیقه شد سه دقیقه و خانوم خانوما هنوز سرپا. بابا پهلوون. بابا رستمه خانوم. بابا رستم دستان. نه رستم نفسان. بابا حسینه رضازاده. بابا ریه. رکورد حضار را که راحت شکست. رکورد جزیره و استان و کشور را هم که زد. فکر کنم احساساتی شده بود حمله کرده بود به رکورد گینس. از سه دقیقه هم گذشت. همه منتظر بودیم ایشان جلوس بفرمایند تا استاد درس را ادامه بده. انگار کلا یادش رفته بود. چهار دقیقه شد. خواستم بگم بگیر بشین الان سکت میشی به جا بشینی دراز کش می شی ها. یه لحظه گفتم نفسش گیر کرده داره می میره گفتم بپرم با تنفس مصنوعی نجاتش بدم. اما نه، تکان خورد. الله اکبر. آخرش نزول اجلال فرمودند. چقدر سرخ شده بود. چه نفس نفسی می زد. جوری که عوض آن لحظاتی که مثلا نفس نکشید، بعدش اندازه یک ساعت اکسیژن مصرف کرد. یعنه آخرین لحظه به زندگی برگشت. بادش می زدند. خو مجبوری؟ یه لحظه صبر. آلا وا یاد کتم به چه استاد ایگو نفس خو بگناری. اعتقاد داشت که هر کسی بیشتر بتونه نفسش را نگه داره آی کیوش بیشتره. آآووو پس خانوم خانوما برای اینکه مثلا بگه که الله اکبر که من عجب آی کیوی بالایی دارم، داشت خودشو می کشت. آووو. اگه مردی برو زیر آب آی کیوی خودت رو به رخ بکش. ا به هر حال جلسه ی توجیهی جالبی بود. رایگان بود. برا همین نفرات شرکت کننده زیاد بود. آب هم به حضار نداده بودند آخر کاری یکی از پسران داشت به درجه ی فجیع هلاکت نائل می شد. جالبه بیرون دم در تعداد واقعی خانومای سرحدی این اجلاس مشخص شد. نصف خانوما سرحدی و حسبی الله چقدر هم زشتند. هلر هم پر شده از سرحدی. میگم شهر خش نین و باگ بدم اتاره. اگه میخای ثبت نام کنید با مراجع مربوطه تماس حاصل فرمایید. فرصت دیگه ای باقی نمانده. از دست اندرکاران پخش این برنامه ی مهیج هم تشکر می کنم. سربلند و سرفراز و تند خوان باشید. مع السلامه.


تعداد بازدید از این مطلب: 1144
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود